ایرج:


اقوال پر از مکر و فسون تو چه شد


الطاف ز حد و عد برون تو چه شد

با آن همه وعده ها که بر من داد ی


غاز تو چه شد بوقلمون تو چه شد

ملک التجار:


****

ایرج ز خراسان طلب غاز نمود


باب طمع و آز به من باز نمود

غافل بود او که غاز با بوقلمون


چون دانه نبود پرواز نمود

ایرج:


****

حیفست که خلف وعده آغاز کنی


با شعر مرا از سر خود باز کنی

با داشتن هزارها بوقلمون


از دادن یک بوقلمون ناز کنی

ملک التجار:


****

ای آنکه سزد خوانم اگر شهبازت


طوطیست همی کلک شکر پردازت

چون صرفه نبردم از تو غازی همه عمر


هرگز ندهم بوقلمون و غازت

ایرج:


****

ای وعده تو تمام بوقلمونی


یادآر از آن وعده در بیرونی

از آن همه ثروت وکیل آبادت


یک غاز به من نمی دهی ای کونی

*************


*************